شعر امام زمان

 

چند متن ادبی درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)

اما پیروان خود را رها نکرد ه به دست هواها نسپرده مراقب آنهاست :اگر به آنها ناراحتی برسد ،قلب مبارکش به درد می آید ،اگر خونریزی ناحقی در جایی صورت بگیرد .حضرت ناراحت می شود .آن بزرگوار مراقبت است و با تمام وجود می کوشد تا تحول نفسی را در این امت و این مردم بوجود بیاورد .اگر جوانان ما در اعتقادشان به خود بقبولانند امام زمان در میان آنها زندگی می کند و شاهد اعمالشان است .رفتار و زندگی و فداکاری و مرگ و حیات آنان تغییر کیفی پیدا می کند و چه بسا جهش بزرگی در حرکت تکاملی جوانان ما بسوی مدینه فاضله ایجاد شود این ویژگی را متاسفانه جوانان ما را ازدست داده اند ،شاید برای لحظاتی یا روزهایی درباره وجود مبارکش فکر می کنند و بعد او را به فراموشی می سپارند .آنها امام زمان را بصورت اسطوره ای در تاریخ بشمار می آورند. این اشتباه محض است امام زمان (عج)حضور دارد و هر عملی راکه ما انجام می دهیم می بیند و می شنود .روزی که مردم ما به این اعتقاد برسند و آن را لمس کنند ،بزرگترین جهشها را در راه تکامل زندگیشان بوجود می آید و این قدم اصلی برای تسریع در ظهور حضرت است .

برای ادامه متن به

ادامه مطلب بروید


چند متن ادبی درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)

 

آرزوی ظهور

نویسنده : شهید چمران

 

اما پیروان خود را رها نکرد ه به دست هواها نسپرده مراقب آنهاست :اگر به آنها ناراحتی برسد ،قلب مبارکش به درد می آید ،اگر خونریزی ناحقی در جایی صورت بگیرد .حضرت ناراحت می شود .آن بزرگوار مراقبت است و با تمام وجود می کوشد تا تحول نفسی را در این امت و این مردم بوجود بیاورد .اگر جوانان ما در اعتقادشان به خود بقبولانند امام زمان در میان آنها زندگی می کند و شاهد اعمالشان است .رفتار و زندگی و فداکاری و مرگ و حیات آنان تغییر کیفی پیدا می کند و چه بسا جهش بزرگی در حرکت تکاملی جوانان ما بسوی مدینه فاضله ایجاد شود این ویژگی را متاسفانه جوانان ما را ازدست داده اند ،شاید برای لحظاتی یا روزهایی درباره وجود مبارکش فکر می کنند و بعد او را به فراموشی می سپارند .آنها امام زمان را بصورت اسطوره ای در تاریخ بشمار می آورند. این اشتباه محض است امام زمان (عج)حضور دارد و هر عملی راکه ما انجام می دهیم می بیند و می شنود .روزی که مردم ما به این اعتقاد برسند و آن را لمس کنند ،بزرگترین جهشها را در راه تکامل زندگیشان بوجود می آید و این قدم اصلی برای تسریع در ظهور حضرت است .

بر اساس همین فلسفه است که مکتب تشیع همواره یک آرزوی مقدسی را در قلب پیروان خود می پروراند و آن ، آرزوی ظهور حضرت حجت (عج)و ریشه کن کردن ظلم و ستم و سیطره عدل و داد بر این عالم است .

هر کسی در زندگی آرزویی دارد و بر اساس آرزوهایش می توان شخصیت او را شناسایی کرد .آرزو اساس ترین محرک انسان در فعالیتهای روز مره اوست .انسانی که آرزو طلب و خواستهای نداشته باشد یک مرده متحرک است .افراد آرزوهای مختلفی دارند .مکتب تشیع به پیروان خود تعلیم می دهد که فقط یک آرزو داشته باشند و آن ،ظهور امام زمان حضرت حجت (عج)است  .زیرا که شیعیان می دانند که اگر او ظهور بفرماید همه مشکلاتشان رفع می شود .تمام مشکلات وقتی حل می شود که مدینه فاضله آن بزرگوار به دست مبارکش پیاده شود .پس می بینید که تشیع بزرگترین آرزوها را در یک آرزو معین (خلاصه می کند )و به آنها تلقین می کند و به آنان اطمینان می دهد که اگر این آرزو بر آورده شود ،تمام مشکلاتشان رفع خواهد شد و تمام آرزوهایشان به نتیجه خواهد رسید .

در حال حاضر نیز ،اگر مردم ما به این حقیقت روشن آگاه شوند که تنها یک آرزو دارند و آن ظهور حضرت بقیه الله (عج)است :و بعد هم بدانند که او در میان آنان زندگی می کند ،مراقب اوضاع آنهاست .

دل او  از این رنجها و خونریزیها خونین است ، و خودش آرزو دارد که هر چه زودتر ظهور فرماید ،به این نتیجه می رسند که وظیفه ماست تا برای تسریع در ظهور حضرتش هر چه شدیدتر و هرچه سریعتر در خود تحول ایجاد کنیم و خود را آماده سازیم و به آن درجه از رشد عقلی و ایمانی و اخلاقی برسانیم که تحمل آن وجود مبارک را داشته باشیم .

مطمئن باشیم که اگر به آن درجه از آگاهی رسیدیم ، به طور قطع و یقین حضرت ظهور خواهد فرمود و انقلاب مقدس اسلامی ما بزرگترین جهش تکاملی در مسیر این تفسیر نفسی انسانها بوده است ،پس بزرگترین قدم در راه ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه ،است .پس وظیفه ما پاسداری از دستاوردها و ارزشهای انقلاب اسلامی و ایثار و فداکاری در راه رسیدن با آرمانهای آن است .

از خدای بزرگ می خواهم که فرج حضرت را نزدیک فرماید .از خدای بزرگ می خواهم که به ملت عرفانی بدهد که وجود او را در میان خود لمس کنیم .از خدای بزرگ می خواهم که انقلاب مقدس ما را به پیروزی نهایی برساند .از خدای بزرگ می خواهم که ابرقدرتها و صهیونیستها و توطئه گران را نابود کند.

 

بوی یار

امام مهدی در بیان شهید آوینی

 

ما پیروان راه هزاران ساله انبیا هستیم و به عهد ازلی خویش با آفریدگار متعال لبیک گفته ایم و برای تحقق آن عصر موعود ،عصر عدالت و حاکمیت احکام خدا ،قیام کرده ایم تا راه تاریخ را به سوی نور بگشائیم و اگر چشم دل باشد خواهد دید که این راه با بالهای ملائکه فرش شده است .

امروز بعد از یازده قرن که از تولد آخرین حجت خدا در رکره زمین می گذرد نشانه های صدق وعده های قرآن و احادیث ظهور بیشتری یافته است ،عصر جاهلیت ثانی تاریک ترین روزهای خویش را نیز سپری کرده و این خود نشانه ای دیگر است مگر نه اینکه فجر صادق هنگامی فرا می رسد که شب کامل شده است ؟

رایحه ظهور موعود ،دل شیفتگان حق را بی تاب کرده و آنان را به صحنه حضور کشانده است .

اما ،مهدی جان !این قرن قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید آینده در انتظار توست .

در این سالهای نخستین قرن پانزدهم هجری قمری پیشگویی حضرت نبی اکرم ،صلی الله علیه و آله به تحقق پیوست و قوم سلمان فارسی ،ایرانیان ،طلیعه دار نهضت آخرالزمانی اسلام ،علم قیام انبیا را بر دوش گرفتند و وجودشان شمسی تازه شد که در خلاصه ظلمانی جاهلیت ثانی تولد یافت .

در میان بیدار دلان سراسر کره ارض هستند بسا دلدادگانی که این عهد تازه را دریافته اند و به خیل منتظران موعود پیوسته اند .منتظران موعود اهل مبارزه اند و می دانند خلوص عشق موحدین جز به ظهورکامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار می کشند تا فرمان چه در رسد .بسیجی خود را در نسبت میان مبدا و معاد می بیند و انتظار موعود با این انتظار هویت تاریخی انسان را باز یافته است و خود را از روز مرگی و غفلت ملازم با آن رهانده.

او آسایش تن را قربانی کمال روح کرده است و خود را نه در روز و ماه وسال و شهر و کوچه و خیابان که در فاصله میان مبدا و موعود تاریخ باز شناخته است .

بوی ظهور در شامه جهان پیچیده است .صدای گامهای کسی که آمدنی است در گوش گیتی طنین افکنده است .آینه ها تمام قد ،به صیقل زنگارهای خویش ایستاده اند ،طلایه دار نرگس انتظارند و ظهو ر فرزند عشق و مهربانی را لحظه می شمرند.

سروها بیقرار سرک می کشند و خط افق را پیوسته دوره می کنند.

بیدها کمرهای خمیده از انتظار خویش را راست می کنند تا بلکه اولین طلیعه های فجر را بتوانند ببینند .آنان که الفبای ظهور نخوانده اند ،گمان می برند که بنای الحاد شرق ،کاخ شرک غرب را محکم می کند ،غافل  از این زلزله با تمامیت استکبار در آویخته است و شرق و غرب نمی شناسد .

این زلزله بناست که سدهای ستم را بشکند ،دره های فاصله را پر کند و برج و باروی غلو و استکبار را از میان بردارد .

آری !تا درخت انتظار کهنه نشود،میوه فرج نمیروید و اکنون عطش ظهور ،لبهای همه مظلومین جهان را کویری کرده است .

اما ...

اما این لحظه های آخر انتظار همیشه سخت می گذرد ،این ثانیه های مشرف به ظهور چه کند تر عبور می کنند .

و ... (سخت )و (شیرین ) یعنی همین ، یعنی در آستانه ایستادن معشوق .

خداوند این چشمان خسته ما را به ظهور عزیزش و عزیزمان روشن کند .ان شا الله .

 

سید شهیدان اهل قلم ،سید مرتضی آوینی

 به نقل از نشریه رایحه ظهور

 

جام نیایش

 

بود آیا که در میکده ها بگشایند

کره از کار فروبسته ما بگشایند 

اگر از به دل زاهد خودبین بستند      

دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند

 به صفای دل رندان صبوحی زدگان

  بس در بسته به مفتاح دعابگشایند

هیچ صبحی نیست که شرمسار از تیره بختی خود ،در عزای غیبت تو ،با سپیده چنین بیگانه نباشد .

هیچ گلشنی نیست که زرد روی از خزان فراق ،به خاری پناه نبرده باشد و هیچ شمعی نیست که به امید سپیده ظهور ،تا صبح فرج ، در شبستان انتظار نسوزد .

با تو ار کدام دلتنگی خود بگوییم ؟از تلخی فراق یا سختی طعنهایی که می شنویم و دلخسته ار آن می گذریم؟

ای آنکه هر گیاهی در این باغ ،سبزینکی خود را ،وامدار طراوت توست ،وای آن که هر مرغی در آسمان ،پرواز را از نگاه تو آموخت !جرعی ای از جام نیایش خود را در جان ما فرو ریز ،تاما نیز پیوستگی لطف مدام را بنوشیم .

از خوبترین !نمی گویم :(با من به از آن باش که با خلق جهانی ،که می دانم تو با هر کس همانی که اوست ... و این آغاز ماجرایی است که میان ما افتاده است .

اما نه :این حکایت تلخی است میان ما و ما .یعنی هر گرهی که هست در صورت مساله هست ،نه بر جبین پاسخ ... و ما مانده ایم که با خود چگونه باشیم.

آیا دری هست که به روی تو بسته باشد ؟

آیا سری هست که زیر بار منت تو خاکساری نکند ؟

آیا چراغی هست که در سخاوت نور ،پیش تو فروغی داشته باشد ؟

و آیا همه آنچه اهل دل گفته اند -از فراق و وصال و ... -جز در آستان تو معنایی دارد ؟

ای همه خوبی و لطف !روی به کدام کعبه ،نماز عهد بگزاریم ؟که تو خود مقصود کعبه ای و موعود قبله .

حضور غایبانه تو آخرین معجزه آسمان است ،وجهان از روزی که این شگفتی نازل شد ،از حضور غیبت تو سرشار است .

شگفتا !این چه غیبتی است که همه حاضران را به جوی نمی خرد و خرمنی از شاهدن را به خوشه ای بر نمی گیرد!

غیبت ،بهانه ای است برای انتظار ،و انتظار بهایی است که باآن می توان یک خروار بهشت خرید .

حضور تو که هرگز غایب نمی شود ،همان ظهور است .بی نمک انتظار ،و ما حضور ملیح تو را که بهانه آن نه بهانه آن - انتظار کودکانه است بیش از آن داریم که آسمان ستاره را

ای آخرین پیغام سبز !

نقاش صبا ،چمنها آراست و فراش خزان ،ورقها افشاند،اما هنوز نوبت انتظار امت و قیامت غیبت .

ما هم عریضه دل تنگ می خوانیم ،وهم نامه شکر ،طومار می کنیم ،باشد که از این دوراهه منزل ،یکی به مقصد رسد .

ای بقیت خدا !از ما جز چشمی برای انتظار و دلی برای امید ،باقی نمانده است .این چشم و دل ر ا نیز،خاک راه تو کرده ایم .باشد که غباری از آن بر گوشه ای از قبای تو بنشیند .

به نقل از کتاب ندبه های دلتنگی با اندکی تغییر و تلخیص

 

دست نیاز

نوِسنده : سید مهدی شجاعی

خداوندا !

ما مدعیان دروغزن انتظاریم .حرف از چشم انتظاری محبوب می زنیم .اما به اندازه ساده ترین دوستانمان هم گوش به زنگ آمدنش نیستیم .الفبای انتظار را به ما بیاموز و لذت انتظار را به ما بچشان .

اگر بناست آن محبوب آسمانی را فقط چشمهای پاک ببینند ،پس آلودگان و ترد امنان سر بر شانه که بگذارند ؟

خدایا !

به چه کار می آید این چشم اگر به روی  آن عزیز غایب از نظر گشوده نشود و به چه کار می آید این دل اگر قربان  ظهور نگردد ؟

خدایا!

همراهی ،همدمی ،همنفسی ،به ستوه آمدیم از این همه بی کسی !

خدایا !

در این وانفسای آخرالزمان که عموم خلایق بنده نان یا برده شیطان گشته اند ،جرعه ای آزادگی نصیب ما فرما !

خدایا !

شیعه آخر الزمان را همین شرمساری بس که محبوب و مرادش مدام یاد او کند -ولاناسین لذکرکم -واو هیچ از مراد خویش یاد نکند .ما را ازاین شرمساری برهان !

خدایا!

تنها چاره جاهلیت آخرالزمان ،ظهور حجت خاتم است ،در فرجش تعجیل فرما !

خدایا !

به که باید گفت جز خودت که هجرت محبوب ،ریشه طاقتمان را سوزانده و درخت وجودمان را به خشکی نشانده است .

 

 

    میهمان

 

برادرم ،محمد ،در عملیات (والفجر پنج )پای چپش را از دست داد .او هر ساله -نیمه شعبان جشن کوچکی می گرفت و دوستانش را دعوت می کرد .نیمه شعبان سال گذسته هم مثل سالهای پیش برای (آقا )جشن گرفت اماچون در مسجد محل ،همزمان جشن مفصل و با شکوهی برگزار شده بود ،دوستانش به منزل ما نیامدند .حل محمد را در آن روز از زبان خودش بشنوید:

(دم غروب بود .نسیم خنکی می وزید .روی ویلچر نشسته بودم و با چشمانی اشکبار و دلی گرفته به کوچه نگاه می کردم .

از دور کسی می آمد .نزدیکتر شد که دیدم جوانی خوشرو و با چهره نورانی و محاسن مشکی و لباس سبز رنگ بسیجی است .

از اینکه بالاخره یک نفر آمده تا از شیرینی امام زمان عجل الله تعالی فرجه ؛تناول کند .خوشحال شدم .هر چه آن جوان به من نزدیک تر می شد ،عطر خوش یاس و گل محمدی به مشامم می رسد.جلوتر آمد و سلام کرد .گفتم :سلام از ماست .حالم را پرسید صدایش گرم و دلنشین بود .خواستم بروم برایش شیرینی و شربت بیاورم .نگذاشت .خودش برخاست ،یک شیرینی برداشت و جرعه ای شربت نوشید .آمد ،نزدیک نشست و گفت :شما جانبازید ؟گفتم :بله ،دستی بر پایم کشید و گفت :بلند شو با تعجب گفتم :برادر !من جانبازم ،نمی توانم روی پا بایستم و راه بروم .دوباره گفت :یا علی بگو و بلند شو .گفتم :به خدای مهدی ،عجل الله تعالی فرجه ،نمی توانم !گفت چطور قسم به خدای مهدی می خوری اما به فرمان مهدی گوش نمی دهی ؟زبانم بند آمده بود .دستم را گرفت و بلند کرد .هیچ دردی در پایم حس نمی کردم .رو به من کرد و گفت :هر سال برای امام زمانت جشن بگیر .اگر هیچ کس هم در خانه ات را نزد .او خود در جشنت شرکت می کند .بر پیشانی ام بوسه ای زد ورفت .دیدم که چون کبوتری سبکبال فرش را به قصد عرش ترک می کند .فریاد زدم نروید آقا !خواهش می کنم نروید...

بله !در این لحظه من و پدرم و مادرم ،محمد را دیدیم که در طسط کوچه ایستاده است و گریه می کند .ابتدا هیچ کدام متوجه شفا یافتن محمد نشدیم .به سویش دویدیم و علت گریه اش را جویا شدیم .در حالی که به شدت می گریست .گفت:من امرزو بهترین مهمان را داشتم اما میزبان خوبی نبودم .در همین هنگام من متوجه پای محمد شدم و فریادزدم :محمد !پایت ،پایت ...

پدر و مادرم که تازه موضوع را فهمیده بودند ،متحیر شدند .

مادرم از حال رفت و پدرم از محمد خواست که جریان را برایش تعریف کند.

محمد از آن  پس هر نیمه شعبان ،جشن کوچکی برای آقا میگیرد حتی اگر کسی به مهمانی اش نیاید... .